در خدمت انسان

گرامى‏ ترین و بلندمرتبه‏ ترین اهداف آن است که انسانها را گرد هم مى‏ آورد.

در خدمت انسان

گرامى‏ ترین و بلندمرتبه‏ ترین اهداف آن است که انسانها را گرد هم مى‏ آورد.

در خدمت انسان

بسمه تعالی
می خواهیم با هم رشد کنیم. بیایید به هم کمک کنیم بهتر شویم و تابعیت بیشتری از عقل و عشق داشته باشیم تا هوس هایمان.

دیدگاه و نظراتتان را در میان بگذارید.

لطفا به سایر وبلاگ هایمان سر بزنید:
- دنیای ما (http://donyayema.blog.ir)
- برای زندگی ( http://donyayema2.blog.ir )
- علم و اندیشه (http://donyayema3.blog.ir )
- در خدمت انسان (http://mehre8.blog.ir )


دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

 

این اصطلاح مباحثه که ما طلبه ها داریم چه اصطلاح قشنگی است! خیلی اصطلاح خوبی است. ما یک مباحثه داریم ، یک مجادله داریم؛ معنای مباحثه این است که من فکر کردم یک چیزهایی به ذهنم رسیده، به نظرم می آید افکار خوبی باشد، به شما برخورد می کنم افکار خودم را عرضه می کنم، ببینیم که شما آیا فکر بهتری دارید یا نه؛ یعنی با عرضه کردن فکرم بر شما، دارم فکر خودم را عیار می زنم، کاوش می کنم، می بینم آیا غیر از اینها که من فهمیدم چیزهای بهتری هم برای فهمیدن پیدا می شود یا نه. من در حال کاوشم، شما هم در حال کاوش هستید، شما هم وقتی حرف من را می شنوید خوب گوش می کنید، با دقت، بعد تعقل می کنید، اگر دیدید حرف خوبی است، می گویند احسنت حرف خوبی بود، خدا به شما اجر بدهد که یک حرف خوب به من یاد دادید، اگر دیدی نه، حرف من یک نقطه ی ضعف دارد، درصدد بر می آیید ضعف آن را بیان کنید؛ پس شما هم در حال کند و کاو هستید و هم در حال کاوشید؛ بحث در ریشه به معنی کاوش و کاویدن است.

مباحثه، یعنی دو نفر یا چند نفر بنشینند به کمک یکدیگر زمینه های ذهنی و زمینه های عینی جهان را بکاوند تا به حقایق تازه ای برسند و بر معلومات تازه ای دست یابند؛ این می شود مباحثه؛ پس مباحثه می شود کاوش مشترک؛ عین اینکه دو نفر با هم می دانند که زیر این زمین یک چیز قیمتی است، تلاش می کنند؛ یک بیل خاک آن یکی می ریزد، بیرون یک بیل خاک دیگری می ریزد بیرون و زودتر خاک ها را پس می زنند تا ببینند زیرزمین چیست؛ این می شود مباحثه ی زمین ها و زمینه های ذهن و عین را در مباحثه این جوری می کاویم. این چیز سازنده و مثبت است. گفت وگوهای ما هم باید این جوری باشد تا اسلامی باشد، والا اگر یک یا دو نفر یا سه نفر یا پنج نفر یا ده نفر یا بیست نفر، میز را بزرگ کردیم، پشت آن میز نشستیم و بنده شروع کردم 7 الی 8 دقیقه حرف های خودم را بزنم، آن آقا هم شروع کرد حرف های خودش را بزند، دیگری هم همین طور و بالاخره بلند می شویم می رویم، این چه مباحثه ای است؟ یا نه، به دوم نوبت رسید و من شروع کردم به جدال و ستیز و کوباندن حرف های دیگری، این می شود کوبیدن مشترک و این کوبیدن مشترک، انسان را به حق و حقیقت نمی رساند. آنهایی که آنجا هستند خسته می شوند و آنهایی هم که گوش می کنند خسته می شوند.

ما با مجادله رشد نمی کنیم، مجادله بد است، مباحثه خوب است؛ مجادله ضدارزش است، مباحثه ارزش است. گفت وگوهایمان هم حتی باید آهنگ مباحثه داشته باشد. خوب، یعنی می گویید ما جنگ و دعوا نداریم؟ در عالم اسلام جنگ است، قتال هم هست، کشتار هم هست، با کی ها؟ قتال و کشتار برای کسانی است که هر قدر ما با آنها گفت وگو می کنیم، مباحثه می کنیم، نصیحت می کنیم، اندرز می دهیم، مماشات می کنیم تا بلکه در برابر حق تسلیم بشوند، نه تنها تسلیم نمی شوند، بلکه در راه حق هم کارشکنی و توطئه ها می کنند، کارشکنی های خائنانه می کنند که باید با قدرت جلوی آنها را گرفت؛ آن همان جهاد است، همان قتال است «جادلهم باللتی هی احسن» که تازه [در] آن جدال هم باید از «اللتی هی احسن» استفاده کرد؛ از بهترین راه؛ اما دیگر جمع خودمان چرا؟ من صریحاً عرض می کنم در جمهوری اسلامی، ما باید بنا را بر این بگذاریم که تلاش کنیم این اکثریت جامعه ی ما قدرت و توان لازم برای با هم نشستن، ایستادن، راه رفتن، به گفت وگو و کاوش مشترک پرداختن و به نتایج قابل قبول برای همه رسیدن، بگذاریم؛ این بنای اصلی باید باشد. این حال و هوایی که الان ما داریم، این حال و هوای مناسبی نیست. حال و هوایی است که خطر سوءاستفاده ی دشمن را روز به روز افزون تر می کند.

باز هم عرض می کنم شما مکرر به من گفته اید که تو این حرف ها را مکرر می زنی، اما هستند کسانی، جمعیت هایی که گوششان به این حرف ها بدهکار نیست، از همان بیراهه ها می روند، همان راه های شیطانی را طی می کنند. عرض من این است که بیدار باشیم، به همین که آنها دارند راه شیطان را می روند، اما آلت دست آنها نشویم. دیده اید گاهی بعضی ها می خواهند در محله دعوا راه بیندازند، از این رو کسی را پیدا می کنند و سر به سر او می گذارند، متلک به او می گویند تا او برگردد عربده بکشد، آن وقت اینها هم یک عربده می کشند با هم گلاویز می شوند. الان در جو اجتماعی ما وضع همین طور است. دست هایی می کوشد تا انسان های پاک انقلاب اسلامی و رهبری امام و خط امام و ارزش های اصیل اسلام را تحریک کند. آنها می خواهند دعوا راه بیندازند، خیلی هم دلشان می خواهد که دعوا جوری راه بیفتد که دست او را شما بلند کنید، آن وقت خیلی بهتر از آن بهره برداری می کنند. حالا شما اگر بخواهید هوشیاری و آگاهی از خودتان نشان بدهید، چه می کنید؟ در پی برنامه های سازمان دار سازمان یافته ی رهبری شده ای می روید که این فکر شیطانی اینها را خنثی کند؛ بیکار که نمی نشینید، حرکت کنید، بی حرکتی مرگ است، حرکت باید داشت، اما از مجرای صحیح آن.  ما برای همین منظور دست به تشکیل یک حزب اسلامی زدیم؛ حالا گو اینکه تا قبل از اینکه ما حزب تأسیس کنیم، تحزب ارزش عالی بود؛ به محض اینکه حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد، حالا دیگر اصلاً تحزب هم ضدارزش شده! خیلی واقعاً منطق عالی است! یک بام و دو هوا، تشکل شده ضدارزش! مقالاتی نوشته می شود علیه اصل تحزب، سخنرانی هایی می شود بر ضد اصل تشکل؛ آقا تشکل وحدت امام و امت را بر هم می زند! وحدت امت را بر هم می زند! تفرقه ایجاد می کند! آن وقت بی تشکلی وحدت به وجود می آورد؟ پس این همه سال ها از زبان علی (ع) می گفتید: «و نظم امرکم و نظم امرکم» چی بود؟ کهنه شد اینها؟ مسئله ها همان مطلب اول است، آن تحزبی که می گوید من و غیر من هیچ، بله این ضد وحدت است، این عامل تفرقه است، اما اگر تحزب و تجمع، پاسدار آن ارزش ها هستم و از آن نگهبانی می کنم، نه از خودمان. یکی از مصیبت های این زمان ما این است که اشخاصی دارند کم کم جانشین ارزش ها می شوند؛ این خطرناک است؛ انقلاب ما انقلاب ارزش هاست. من مکرر در رابطه با خودم و دوستانم عرض کرده ام، دوستان عزیز ولو 10 نفر، 100 نفر، 1 میلیون نفر ما را به جای ارزش ها بنشانند، عکس مسئله است؛ تعلیم اسلام و تعلیم مولا این است که تو ارزش ها را بشناس و اشخاص را به ارزش ها بسنج؛ بحث ها باید بر محور ارزش ها باشد، حمایت ها باید از ارزش ها باشد، درود باید بر ارزش ها باشد، درود بر شهیدان، این می شود درود بر این ارزش، درود بر انسان های مخلص حمایت از یک ارزش می شود، درود بر کسانی که از بام تا شام مخلصانه برای مردم در راه رضای خدا زحمت می کشند، این می شود درود بر یک ارزش. ما باید ارزش ها را بشناسیم؛ البته اشخاص را هم باید بشناسیم در این شکی نیست، اما اول ارزش ها، بعد اشخاص، نه اول اشخاص بعد ارزش ها. آیا به یادمان بیاید، آیا به یادمان نیاید، نمی شود منزلت مردان. انسان ها را با محک عیار زنید و بشناسید، معیار ها باید مطرح باشد. مبادا انقلاب ما به بیراهه کشانده شود، مبادا حرکت شما مردم عزیز باایمان دچار کجروی بشود؛ به همین دلیل بود که ما در حزب جمهوری اسلامی تلاش می کردیم تا هر چه زودتر ارزش ها را به صورت تفصیلی تر (ارزش ها را به صورت فشرده همان اول در مرامنامه آورده باشیم) و در یک مجموعه گردآوری و منتشر کنیم. و اینک در روزنامه ی جمهوری اسلامی مواضع تفصیلی حزب جمهوری اسلامی منتشر می شود؛ هدف ما از انتشار این مواضع چند چیز است.

همه ی مردم رابطه شان را با این تشکیلات اسلامی براساس این ارزش ها تنظیم کنند. کسانی که این ارزش ها را قبول ندارند، نگویند حزب را قبول نداریم! صاف و پوست کنده بگویند ما این ارزش ها را قبول نداریم. یک حرف ما همین است که می گوییم آقا بیاییم راست باشیم، پوست کنده حرف بزنیم. ما در مبانی ایدئولوژیک که می گوییم خدا از دیدگاه و از جهان بینی اسلامی ما، عینیت ها، این جهان، این نظام قانونی حاکم بر روند جهان ماده، جلوی اوست؛ قوانین ثابت حاکم بر طبیعت خودشان جدا نیستند، این قوانین، جلوه ی اراده و مشیت ذات لایزال متعالی خداوند است. این یک نقطه نظر مهم است. شما می دانید بسیارند گروه ها و اشخاص که وقتی نوشته هایشان را می خوانید کاملاً معلوم است که آنها حداکثر اسم این قوانین ضابطه ی حاکم بر طبیعت را خدا می گذارند. حالا چطور انسان با این قوانین مناجات می کند؟ آن شب های ماه رمضان که تو می گویی: یا الله، این شب های جمعه که در دعای کمیل می گویی یا رب یا رب... خطاب به این قوانین ثابت حاکم بر طبیعت می گویی. مثلاً قانون ثابت اینکه از دو تا هیدروژن و یک اکسیژن آب تشکیل می شود، داری با این مناجات می کنی؟ ای خدای سمیع و بصیر شنوای دانای حکیم خبیر، کاردان آگاه پرمهر و رحمان و قهار اینها هست؟ این یک مسئله ی بنیادی است. وقتی انسان در این مسئله ی بنیادی اختلاف نظر دارد، باید صادق شد و پوست کنده بگوید که نظرگاه ما این است  تا مردم بفهمند چه می گوییم، راه خودشان را پیدا می کنند.

معاد از دیدگاه اسلامی، آن طور که ما اسلام را می فهمیم، معاد یعنی من و شما پس از مرگمان، حیات جاودانه ی جدیدی با شکلی جدید داریم؛ یا در بهشت است یا در دوزخ است یا در شبه بهشت و دوزخ است؛ تک تک ما معاد داریم. ما از قرآن این را می فهمیم [که] جامعه ی بی طبقه، بهشت و جامعه ی طبقاتی، جهنم است! حالا اگر کسی می گوید معاد عبارت است از مشکل اجتماعی؛ اگر جامعه بی طبقه است می شود بهشت، اگر جامعه چند طبقه است می شود دوزخ. جهنم کجاست؟ جامعه ی طبقاتی! بهشت کجاست؟ جامعه ی بی طبقه! جامعه ی بی طبقه ی توحیدی بهشت است! جامعه ی طبقاتی جهنم است و سرانجام بشر یا به سوی بهشت است یا به سوی جهنم و البته از جهنم ها، یعنی از جامعه ی طبقاتی انسان بالاخره عبور می کند. فرجام کار همه هم بهشت است، یعنی جامعه ی بی طبقه ی توحیدی. این یک جور فهم معاد است و شاید هم به ذائقه ی خیلی ها شیرین بیاید. شاید برای خیلی ها معاد اصلاً بدین صورت قابل معنا باشد، ولی این جور معاد، این عشق ها، آن امیدها و آن بیم ها را به همراه ندارد. این انسانی که الان می میرد به این دیگر ارتباطی ندارد. برای اینکه این جامعه ی طبقاتی مال بعد است؛ جامعه ی بی طبقه هم مال بعد است. به من و شما چه؟ قرآن می گوید: هر تک انسانی، هر فرد انسان معاد دارد. هر فرد انسانی معادی دارد، یا اهل سعادت است و بهشت، یا اهل شقاوت است و دوزخ، شما این را از قرآن نمی فهمید؟ شما در تعلیمات اسلامی تان غیر از این می فهمیدید؟ خوب این را رک بگوییم؛ برای اینکه بعد اینها آثار علمی دارد. نظام اخلاقی، نظام اجتماعی، نظام فکری، نظام احساسی و قلبی دو جور نظام می شود، اینها را باز بگوییم. ما در مورد اخلاق همین را گفتیم، گفتیم هر کس در هر تشکیلات اسلامی خواستار این ارزش های متعالی باشد، روی چشم ما؛ می خواهد عضو این تشکیلات (حزب جمهوری اسلامی) باشد، می خواهد نباشد و گفتیم کسانی که این اصل را باور ندارند و عمل نمی کنند، متخلف اند از معیارها و ارزش های اسلام که این حزب به خاطر اجرا و تحقق و عینیت بخشیدن به آن معیارها اصلاً به وجود آمد و اگر کسانی هستند در داخل این تشکیلات که هنوز این خلق اسلامی را ندارند، باید اینها را ساخت و اگر قابل ساختن نیستند باید بیرون کرد.

ما این ارزش ها را به تفصیل جمع آوری کرده ایم که ان شاءالله جدای از هم در یک کتاب منتشر می شود تا همه ی مردم رابطه شان را با این تشکیلات اسلامی براساس این نقطه نظرها تنظیم کنند. آنها که مخالف اند رک و پوست کنده بگویند ما در اینجا و آنجا و... نظرمان با نظر این تشکیلات مخالف است. آنهایی که موافق اند بگویند ما موافقیم. حالا خواه علاوه بر موافقت، خواستار حضور و دخول و ورود در این تشکیلات هم باشند خواه نباشند، آن مسئله ی دیگری است. ما در همه ی زمینه ها، زمینه های اعتقادی و جهان بینی داریم؛ درباره ی جهان و درباره ی انسان، خیلی فشرده، روند تاریخ خیلی فشرده، نبوت و وحی، معاد، جامعه و ساخت جامعه ی ولایت فقیه، مردم، حاکمیت مکتب، کیفیت اداره ی جامعه ی اسلامی و... بالاخره ما می خواهیم این جامعه را چطور اداره کنیم؟ سیاست قضایی! چه جور ما می خواهیم دستگاه قضایی مان باشد؟ سیاست دفاعی! ما می خواهیم امنیت داخلی و خارجیمان را به چه صورت تهیه و تأمین کنیم؟ سیاست اقتصادی! اصول برنامه ریزی های آینده ی اقتصادی ما در رابطه با اقتصاد کشور، در رابطه با اقتصاد صنعتی، در رابطه با اقتصاد بازرگانی، سیاست خارجی ما، در رابطه با کشورهای اسلامی، در رابطه با کشورهای غیر اسلامی، در رابطه با زورگوها و سلطه جوهای دنیا، اینها را تنظیم کردیم تا معلوم شود که نقطه نظر ماها برای ساختن جامعه ی اسلامی چیست و از سال 60 به تفصیل، خطوط کلی برنامه ی پیشنهادیمان برای همه ی ملت قهرمان ایران روشن باشد. علاوه بر این در داخل تشکیلات هم باید وضعمان روشن باشد؛ ما همه ی این مواضع را مشخص کردیم.

...

 

منبع:

منبع: سخنرانی ها و مصاحبه های  آیت الله شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی/  محمد رضا سرابندی/ تهران/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ 1386/  چ اول، زمستان 86/ج 2 /  صص 613 تا 632


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی