در خدمت انسان

گرامى‏ ترین و بلندمرتبه‏ ترین اهداف آن است که انسانها را گرد هم مى‏ آورد.

در خدمت انسان

گرامى‏ ترین و بلندمرتبه‏ ترین اهداف آن است که انسانها را گرد هم مى‏ آورد.

در خدمت انسان

بسمه تعالی
می خواهیم با هم رشد کنیم. بیایید به هم کمک کنیم بهتر شویم و تابعیت بیشتری از عقل و عشق داشته باشیم تا هوس هایمان.

دیدگاه و نظراتتان را در میان بگذارید.

لطفا به سایر وبلاگ هایمان سر بزنید:
- دنیای ما (http://donyayema.blog.ir)
- برای زندگی ( http://donyayema2.blog.ir )
- علم و اندیشه (http://donyayema3.blog.ir )
- در خدمت انسان (http://mehre8.blog.ir )


دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید


 

v     فرمان ایجاد تشکل و سازماندهی

«آنگاه که مرا از دست داده باشید ، بسا چیزها خواهید دید که تمنای مرگ کنید . بی عدالتی ، دشمنی ، انحصار طلبی ، سبک شمردن حق خدا و بیمناکی بر جان ؛ ... هنگامی که چنین شود ، باید خویشتن را به طور جمعی به وسیلۀ پیوندی خدایی محافظت کنید و به پراکندگی دچار نشوید . مقاومت و نماز ( یادخدا ) و تقیه ( پنهانکاری ) را پیشه سازید و بدانید که خداوند هر لحظه به رنگی درآمدن را از بندگانش مبغوض می دارد . از حق و اهل حق مگذرید ؛ زیرا هرآن کس که دیگری را به جای ما انتخاب کند ، دنیا را از دست خواهد داد و گنهکار از این جهان رخت برخواهد بست . »[1]

این سخن که آشکارا ترسیمی از مهم ترین نابسامانی های دوران اموی و فرمانی دایر بر تشکیل و سازمان دهی و هماهنگی است، در شمار جالب ترین اسناد مربوط  به حزب شیعه است، و همین طرح است که در دیدار امام حسن  علیه السلام و دونفر از زبده ترین شیعیان، شکل عملی و عینی می یابد.

بی گمان همۀ پیروان و شیعیان از این نقشۀ بسیار هوشمندانه مطلع نبودند. راز اعتراضها و ایرادهایی هم که از سوی دوستان بر آن حضرت وارد می آمد، همین بود؛ ولی پاسخی که گویا کراراً به این مضمون : «چه معلوم است؟ شاید این برای شما آزمونی باشد و( برای دشمن شما ) بهره ای زوال پذیر ...»[2] از آن حضرت شنیده می شد، اشارتی پنهان به همین سیاست و تدبیر داشت .

v     رشد اندیشۀ شیعی و افزایش آمار شیعیان

در طول حکومت جبارانۀ بیست سالۀ معاویه، با شرح دردآوری که مورخان از چگونگی تبلیغات ضد علوی او در همۀ نواحی کشور نوشته اند تا آنجا که لعن بر امیرالمؤمنین علیه السلام سنتی رایج و متداول گشته بود و با مشهود نبودن فعالیت نمایان و بارزی از سوی امام حسن و امام حسین علیه السلام تنها وجود چنین پیوستگی و تشکلی بودکه به رشد اندیشۀ شیعی و افزایش آمار شیعیان در سراسر حجاز و عراق امکان می داد.

v     بیست سال پس از صلح امام حسن علیه السلام

بیست سال پس از واقعۀ صلح ، نگاهی به عرصۀ فکری این مناطق بیفکنیم. در کوفه ، رجال شیعه نام آورترین و معروف ترین چهره های باشخصیت اند. در مکه و مدینه و حتی در برخی از نواحی دوردست هم شیعیان مانند حلقه های زنجیر به یکدیگر متصل و از حال یکدیگر مطلع اند. وقتی پس از چند سال یکی از سران شیعه ( حجربن عدی ) به قتل می رسد، در نقاطی چند از کشور، علی رغم اختناق شدید، فریاد اعتراض بلند می شود و شخصیت معروفی در خراسان به دنبال اعتراض خشم آلودی، از شدت اندوه جان می سپرد. پس از مرگ معاویه، هزاران نفر به امام حسین علیه السلام نامه می نویسد و آن حضرت را برای قیام به کوفه دعوت می کنند. پس از شهادت امام، دهها هزار نفر به گروه انتقام گیران می پیوندند و در واقعۀ «توابین» یا در سلک سپاه مختار و ابراهیم بن مالک، بر ضد حکومت اموی می شورند.

نگرندۀ تاریخ اسلام از خود می پرسد: آیا رواج تفکر و گرایشهای شیعی تا این اندازه جز در سایۀ یک فعالیت حساب شدۀ تشکیلاتی که امام حسین علیه السلام تولد آن را بلافاصله پس از صلح امام حسن علیه السلام حدس زده است ممکن  معقول است؟ بی شک پاسخ ، منفی است. تبلیغات حساب شدۀ دستگاه مسلط اموی را که به وسیلۀ صدها قاضی و قاری و خطیب و والی اداره می شد ، جز با تبلیغات حساب شدۀ دیگری که از طرف یک جمع پیوسته و یک جهت و البته پنهان اداره شود، نمی توان پاسخ گفت و حتی در مواردی خنثی کرد.

v     رشد فعالیتهای سازمان یافته

در نزدیکیهای مرگ معاویه، این فعالیت سازمان یافته، بیشتر و آهنگ آن شتابنده تر بود؛ تا آنجا که فرماندار مدینه بر سر گزارشی که از فعالیتهای امام به دست آورده بود، به معاویه نوشت : « اما بعد . عمربن عثمان[مأمور مربوطه]گزارش داد که مردانی از عراق و کسانی از سرشناسان حجاز نزد حسین رفت و آمد می کنند و گمان قیام هست. من در این باره تفحص کردم و خبر یافتم که وی [حسین] هم اکنون قصد برافراشتن پرچم مخالفت دارد. نظر و فرمان خود را بنویس. ...»[3]

پس ازواقعۀ کربلا و شهادت امام، فعالیت سازمان یافتۀ شیعیان در عراق، به مراتب منظم تر و پرتحرک تر شده بود؛ و این تأثیری بود که حالات روانی شیعیان کوفه که بسیاری از آنان در برابر ضربۀ دستگاه خلافت غافلگیر شده و نتوانسته بودند خود را به صحنۀ پیکار عاشورا برسانند آن را ایجاد کرده بود و سوز تأسف و درد ایشان بدان رنگ و جلا می داد .

«آن گروه [شیعه] پیوسته مشغول بودند به جمع آوری سلاح و تهیۀ آمادگی های جنگی و دعوت پنهانی مردم چه شیعه و چه غیر شیعه به خونخواهی حسین. پس گروه از پی گروه به دعوت آنان پاسخ می دادند و به آنان می پیوستند و کار بر این شیوه بود تا یزید معاویه بمرد .»[4]

مؤلف جهاد الشیعه به درستی اظهار نظر می کند که

« جمعیت شیعه پس از شهادت حسین همچون یک جمع متشکل و سازمان یافته که پیوندهای سیاسی و عقاید مذهبی به آن یکپارچگی می داد و دارای گردآمدهای رهبران و نیروهای رزمنده بود، ظاهر گشت و گروه توابین نخستین نمودار وجود چنین جمعی بود. »[5]

v     ابتکار عمل در دست شیعیان

چنان که از مطالعۀ حوادث تاریخی و نیز از نظرات این مورخان فهیده می شود، در حوادث زمان معاویه و همچنین رخدادهای پس از شهادت امام حسین علیه السلام تنها ابتکار عمل و طراحی و رهبری این حوادث، مربوط به شیعیان و در دست آنان بود، وگرنه بسیار بودند کسانی از مردم معمولی که به خاطر انگیزه های انسانی یا نارضایی از دستگاه حکومت اموی و یا انگیزه ها و علل دیگر، عملاً با شیعیان همگام گشته و به همراه آنان در میدانهای پیکار یا در اقدامهایی که دارای صبغۀ شیعی بود، شرکت می کردند . بنابراین نباید تصور کرد همۀ کسانی که در ماجراهای گوناگون آن بخش از تاریخ شرکت جسته و در آن نقشی فعال یا عادی داشته اند ، در شمار شیعیان یعنی تشکیلات منظم و حساب شدۀ ائمه علیه السلام بوده اند.

v     هراس افکنی در دل سران  رژیم خلافت

نکته ای که با توضیح بالا می خواهم بر آن تأکید کنم ، این است که تا روزگار مورد بحث یعنی از شهادت امام حسین علیه السلام نام و اصطلاح شیعه مانند دوران امیرالمؤمنین علیه السلام فقط بر کسانی اطلاق می شد که از نظر اندیشه و عمل، با امام راستین دارای رابطۀ مستحکم و مشخص بودند. همین جمع بودند که پس از صلح امام حسن علیه السلام به فرمان آن حضرت تشکیلات پیوستۀ شیعی را به وجود آوردند و همین ها بودند که با تبلیغات دامنه دار و عمیق خود، کسانی را به درون مرز آن تشکیلات درآورده و کسان بیشتری را که از لحاظ اندیشه و ایدئولو‍ژی، هم پا و همانند آنان نبودند، به ماجراهای شیعی کشانیده بودند. بی گمان روایتی که در اوایل این گفتار از امام صادق علیه السلام نقل کردیم که جمع مؤمنان پس از حادثۀ عاشورا را به سه یا پنج نفر محدود می کرد ناظر به کسانی از این دست هاست؛ یعنی شیعیان و پیروان استوار ائمه علیه السلام کسانی که در حرکت و سیر تکامل پوی انقلاب علوی و هاشمی دارای نقشی آگاهانه و تعیین کننده بودند.

بر اثر تلاش پنهانی و ظاهراً آرام امام سجاد علیه السلام، این جمع ، عناصر بالقوۀ خود را بازیافت و جذب کرد و گسترش داد و همان طور که امام صادق علیه السلام در روایتی که هم اکنون بدان اشارت رفت، بیان فرموده، مردم پیوستند و فزونی گرفتند، و خواهیم دید که در دوران امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیه السلام همواره همین جمع بود که حرکات شبهه انگیزش سران رژیم خلافت را به هراس می افکند و گاه به عکس العملهای خشونت آمیز بر می انگیخت.

...

آیت الله العظمی خامنه ای، کتاب پیشوای صادق، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1383،چ 3، 1386، صص 83 تا 99

 

 



[1]  تحف العقول، چاپ اعلمی، ص 82

[2]  این وضعیت با بافت کنونی جوامعی که تحت رهبری و زمامداری احزاب اداره می شوند، تا حدودی و از جهاتی قابل مقایسه و تشبیه است.

[3]  ثورة الحسین، ص 118، به نقل از اعیان الشّیعه و اخبار الطوال

[4]  تاریخ طبری، ج7، ص46، به نقل از جهاد الشّیعه، ص 28

[5]  خانم ثمیرت مختار الّیثی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی