در خدمت انسان

گرامى‏ ترین و بلندمرتبه‏ ترین اهداف آن است که انسانها را گرد هم مى‏ آورد.

در خدمت انسان

گرامى‏ ترین و بلندمرتبه‏ ترین اهداف آن است که انسانها را گرد هم مى‏ آورد.

در خدمت انسان

بسمه تعالی
می خواهیم با هم رشد کنیم. بیایید به هم کمک کنیم بهتر شویم و تابعیت بیشتری از عقل و عشق داشته باشیم تا هوس هایمان.

دیدگاه و نظراتتان را در میان بگذارید.

لطفا به سایر وبلاگ هایمان سر بزنید:
- دنیای ما (http://donyayema.blog.ir)
- برای زندگی ( http://donyayema2.blog.ir )
- علم و اندیشه (http://donyayema3.blog.ir )
- در خدمت انسان (http://mehre8.blog.ir )


دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید


بسم الله الرحمن الرحیم. با درود و سلام صمیمانه بر شهیدان افتخار آفرین راه اسلام که با شهادتشان هم خود را و هم دیگران را می سازند و درس اخلاص و خدادوستی و ایمان و عشق به حق و ایثار در راه حق را به همه می آموزند و با سلام بر همه ی شما برادران و خواهران که حضور در جمعتان همیشه نوعی تجدید پیمان ماست که آگاهانه مسائل انقلابمان را درک کرده ایم و برای درک بیشتر آن آماده ایم و برای اینکه آن چنان از دستمان بر می آید کوتاهی نکنیم، با هم تجدید پیمان می کنیم. امیدواریم پیوند استوار و پر برکت همه ی قشرهای مردم با یکدیگر و با اسلام و انقلاب اسلامی روز به روز استوارتر باشد. ما دومین سال پیروزی انقلاب را جشن گرفتیم، جشنی درخود انقلابمان؛ جشن هایمان این بود که در اجتماع بزرگ با حداقل هزینه، حاضر شدیم. از آنچه گذشته است سخن گفتیم و نگاهی هم به آینده انداختیم. ما باید بدانیم که این سال سوم را می خواهیم چه کار بکنیم.

در سال 1360 برنامه مان چیست؟ من سال 1360 را، سال تلاش هر چه وسیع تر و هماهنگ تر برای داشتن ثبات اجتماعی، بسیج کردن نیروها در راه غالب آمدن بر مشکلات و مسائل طبیعی و مشکلات و مسائل خاص انقلاب اسلامی مان می دانم و می نامم. ما امروز بیش از هر چیز به ثبات احتیاج داریم. هر کاری که در محیط اجتماعی ما بی ثباتی و تشنج های ضد ثبات به وجود آورد، به حال انقلاب مضر است؛ به حال مردم ما مضر است. عاشقان اسلام و انقلاب باید در راه ثبات کوشش کنند. اگر آدم بی برنامه باشد، اگر نیروها بدون تشکیل باشند، اگر برنامه ریزی و رهبری مناسبی نباشد، حوادث می آیند ما را این طرف و آن طرف می برند، در حالی که شأن انسان، این نیست؛ شأن انسان این است که او مسلط بر حوادث باشد. قرآن به ما می گوید: ای انسان! تو سازنده ی تاریخ و آینده هستی، تو حتی قیامتت را هم خودت می سازی، حتی بهشت و دوزخ به دست تو ساخته می شود.

ما باید نیروهایمان متشکل باشد. ما باید سازماندهی داشته باشیم. در برابر عوامل نیرنگ و تشنج و تفرقه ما راهی را برویم که ضد تشنج باشد، ضد تفرقه باشد. ما به سمت وحدت برویم، ما برویم به سمت ثبات و آرامش لازم؛ البته این، کار می برد، فکر می برد، برنامه ریزی می خواهد، سازماندهی می خواهد، رهبری می خواهد.

درست امروز با دومین سالگرد تأسیس حزب جمهوری اسلامی هم مقارن است. ما از روزی که انقلابمان پیروز شد، این دغدغه را داشتیم. ما پیش از پیروزی انقلاب هم این دغدغه را داشتیم و به خاطر همین دغدغه است که از پیش به فکر یک تشکیلات اسلامی بودیم و مدت ها بود در صدد سازماندهی آن بودیم و وقتی به تأخیر می افتاد احساس  نگرانی می کردیم. همان طور که می دانید، غیر از تشکل های کوچک دیگر، اولین تشکل اسلامی که ماها در آن حضور داشتیم، هیأت های موتلفه ی اسلامی بود که فعال ترین گروه سیاسی و نظامی مخفی سال های 1341 به بعد بود. در همان موقع همین مردم، جوان های ما از قشرهای مختلف درک می کردند که باید تشکل داشت و الا حوادث می آید و بر ما مسلط می شود. اگر آدم بی برنامه باشد، اگر نیروها بدون تشکل باشند، اگر برنامه ریزی و رهبری مناسبی نباشد، حوادث می آیند ما را این طرف و آن طرف می برند؛ در حالی که شأن انسان این نیست. شأن انسان این است که او مسلط بر حوادث باشد. ما در رابطه ی انسان با تاریخ می گوییم: انسان بیش از آنکه ساخته ی تاریخ باشد، سازنده ی تاریخ است. دید ما در فلسفه ی تاریخ درست در مقابل دید کسانی که به ماتریالیسم تاریخی و جبر مادی تاریخ معتقد هستند، قرار دارد. طرفداران تز ماتریالیسم تاریخی، ماده گرایی تاریخی و حاکمیت یک روند جبری مادی بر تاریخ، من وشما انسان ها را بازیچه ی تاریخ می دانند. عقیده ی من و شما که مسلمان هستیم این نیست. قرآن به ما می گوید: ای انسان! تو سازنده ی تاریخ و آینده هستی، تو حتی قیامتت را هم خودت می سازی، حتی بهشت و دوزخ به دست تو ساخته می شود. خوب اگر ما بخواهیم سازنده ی تاریخ باشیم، تک تک می شود؟

چند روز قبل یزد بودم، در آن جلسه ی پرسش و پاسخی که در مسجد تشکیل بود و مردم حضور داشتند و همین طور مسجد پر بود از مردمی که مشتاق و علاقه مند بودند، با اینکه وقت کار هم بود (صبح بود) گفتم می دانید که چرا دشمنان نمی خواهند شماها متشکل باشید؟ می خواهند بر سر شماها همان را بیاورند که آن دو تا دزد بر سر آن هفت یزدی آوردند؛ هفت نفر یزدی مسافر بودند با هم توی راه می آمدند، قافله ی کوچکی بود، دو تا دزد به اینها برخورد کردند، همه ی اینها را تار و مار کردند و هر چه داشتند بردند؛ وقتی اینها به یزد رسیدند،  آشنایان شان آنها را مورد ملامت قرار دادند و گفتند که شما هفت نفر چه طور در مقابل دو نفر درنیامدید؟ گفتند که می دانید آنها دو تا بودند همراه، اما [ما] هفت تا بودیم تنها! گفتم از این دوتاهای همراه می خواهند شما 36 میلیون تنها باشید و آن وقت بر گردن شما سوار می شوند. حواث بر گردن ما سوار می شود؛ اگر این گروهک ها هم برگرده ی من و شما سوار نشوند، حوادث بر گردن من و شما سوار می شود. بس است دیگر، ما چند بار باید درس بخوانیم، چند بار می خواهیم سرنوشتمان را دچار این گزندها و آسیب ها بکنیم؟ ما باید نیروهایمان متشکل باشد، ما باید سازماندهی داشته باشیم.

با سازماندهی است که می شود بهتر رهبری کرد. ما که یک مقام رهبری در کل جامعه داریم که همان ولایت فقیه است که در قانون اساسی هم آمده؛ ولی وقتی رهبری ولایت فقیه تصمیم می گیرد، آیا با بی سازمانی بهتر می شود آن تصمیم ها را اجرا کرد یا با داشتن سازمان وتشکل؟ جواب خیلی روشن است که وقتی می خواهیم همان نقطه نظرهای کلی رهبری و خطوط کلی را که رهبری ترسیم می کند اجرا کنیم، غیر از حمایت عمومی و پشتوانه ی عمومی، یک سیستم اجرایی لازم دارد. باید مقابله کرد با حوادث و برای این کار سخت نیازمندیم به متشکل بودن؛ منتها تشکل دو جور است؛ (برادرها و خواهرها روی این نکته خیلی دقت کنید.) یک جور آن ضد خدا و ضد اسلام است و یک جور آن خدایی و اسلامی است. ما اینجا باید چشم و گوش هایمان را باز کنیم.

تشکل ضد خدا و ضد اسلام، آن تشکلی است که با دو نفر یا سه نفر یا ده نفر یا هزار نفر یا 500هزار نفر یا 2میلیون نفر یا 5 میلیون نفر دور هم جمع بشوند بگویند فقط ما، آدم خوب کجا پیدا می شود؟ البته در داخل ما! بیرون چه طور؟ خبری نیست! آقا اندیشه ی خوب کجا پیدا می شود؟ اگر می خواهی سراغ آن را بگیری بیا همین جا دور و بر ما! آن طرف تر چه طور؟ نه دیگر، بیرون ما خبری نیست! برنامه ریزی خوب کجا پیدا می شود؟ فقط ما! اخلاص در نیت کجا پیدا می شود؟ البته در جمع ما! بیرون جمع شما چه طور؟ آنها همه شیطانی و اهریمنی است. حال می خواهد مال یک فرد باشد یا مال یک تشکیلات. تشکل انحصارطلب و انحصاراندیش از جانب هر فرد و هر گروه و هر جمع باشد، شیطانی از آب در می آید. معنای طاغوت همین است که طاغوت می گوید من! غیر از هیچ چیز! آن وقت در برابر حق و در برابر خلق کارش به طغیان کشیده می شود، سرکش می شود. ابلیس همین را می گفت. خدا به ابلیس گفت: به آدم سجده کن! گفت نفهمیدم خدایا اگر قرار است اصل و نسب هم باشد، من از آتشم ، او از خاک است، آتش که برتر از خاک است. حال اگر جمع هم همین را بگوید، یک حزب بگوید، یک سازمان بگوید، بگوید فقط من! این راهش به دوزخ است. این راهش به زندگی شیطانی است. خوب این تشکل باطلی است، هر قدر، تشکل در این زمینه قوی تر باشد، باطل قوی شده؛ تشکل حق کدام است؟ تشکل الهی کدام است؟ تشکل الهی آن است که نیروهای مؤمن به خدا، نیروهای مؤمن به ارزش های عالی الهی و انسانی، بگویند ما متشکل می شویم تا در حد توانمان از این ارزش ها دفاع کنیم و صاحبان این ارزش ها در نظر ما محترم و معتبرند؛ هر جا که باشند، خواه داخل تشکیلات ما باشند، خواه خارج تشکیلات ما؛ این می شود تشکل الهی. آن اولی حزب الشیطان می شود، این حزب الله می شود. آن تشکل اهریمنی می شود، این تشکل یزدانی می شود. مهم اینجاست و اگر کسی از این نکته غفلت کند، پایش را می خورد. هر فرد مسلمان باید این جور فکر کند، پس هر جمع مسلمان هم باید این جور فکر کند. ارزش هایی را مطرح کند، بگوید اینها ارزش ها. در مورد ارزش ها باید ما سختگیر باشیم، آنجا نمی توانیم صلح کلی باشیم، آنجا خیلی بد از آب در می آید، اگر صلح کلی بشویم. ارزش ها باید کاملاً مشخص بشود، دیدگاه ها باید کاملاً مشخص بشود. سر دیدگاه ها بحث هم می کنم، گفت وگو و مناظره هم می کنم، تبادل نظر می کنم، تا معلوم شود که دیدگاه های حق کدام است. همه ی دیدگاه ها که نمی شود حق باشد، می شود؟ اگر کسانی جهان بینی شان و بینش اجتماعی شان این است که آقا سر دیدگاه ها دعوا نکنیم، به اینها بگویید لطفاً تشریف بیاورید برویم خانقاه، تو مسجد هم نیایید، آنجا جای صلح کل است. مسلماً هر مکتب جدی برای خودش برش های مشخص دارد، دیدگاه های مشخص دارد و با آن دیدگاه ها باید به بحث و گفت وگو، نه به کتک کاری، نه چماغ و چماغ کشی، نه به زد و خورد؛ با تبادل نظر و با استدلال. گاهی یک عده ای هم در یک میز جمع می شوند به عنوان مناظره، اما مجادله می کنند، آن هم بد است، آن هم ما را به جایی نمی رساند.

منبع: سخنرانی ها و مصاحبه های  آیت الله شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی/  محمد رضا سرابندی/ تهران/ مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ 1386/  چ اول، زمستان 86/ج 2 /  صص 613 تا 632

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی