اسلام و تحول
مطلبِ آخرْ پاسخ این سؤال است: «تو مى گویى اسلام مى خواهد از فرد صیانت کند، لذا به جامعه اهتمام مى ورزد و راه هاى گسترده اى براى تشکیل جوامع ترسیم مى کند. چگونه مى توان مشکل تحول و پیشرفت را حل نمود؟» یا «همان طور که مىدانیم، جامعه به میزان پیشرفتِ بشریت و اعتلاى سطح فرهنگِ آن توسعه مى یابد. از آنجا که تعالیم دینى ثابت است، چگونه دین مى تواند با تحول و توسعه جوامع هماهنگ باشد؟»
براى پاسخگویى به این سؤال لازم است قبلاً سؤال دیگرى مطرح کنیم: پیشرفت چیست؟ آیا پیشرفت از آفریدن چیزى جدید در دنیا به وجود مى آید؟ یا با نابود شدن چیزى که وجود دارد ایجاد مى شود؟ چنین نیست. نه چیزى پدید مى آید و نه چیزى ناپدید مى گردد. تحول عبارت است از کنش و واکنش بین انسان و جهان. بشر همواره در حال تجربه است. او مطالعه و تفکر مى کند و چیز جدیدى کشف مى کند. وقتى چیزى کشف کرد آن را به کار مى گیرد، در نتیجه زندگى و جامعه خویش را متحول مى کند. برق و قوانین آن را مى شناسد و با تسخیر آن موجب ترقى جامعه خویش مى شود. پس تحول و توسعه عبارت است از کنش و واکنش نوبه نو یا تفاعل مستمر بین انسان و جهان. چیز جدیدى پدید نمى آید. آنچه پدید مى آید فقط کنش و واکنش جدید و قرائت و برداشت جدید از هستى و تعمق نو در کتاب آفرینش است. این است معناى پیشرفت و توسعه.