در خدمت انسان

گرامى‏ ترین و بلندمرتبه‏ ترین اهداف آن است که انسانها را گرد هم مى‏ آورد.

در خدمت انسان

گرامى‏ ترین و بلندمرتبه‏ ترین اهداف آن است که انسانها را گرد هم مى‏ آورد.

در خدمت انسان

بسمه تعالی
می خواهیم با هم رشد کنیم. بیایید به هم کمک کنیم بهتر شویم و تابعیت بیشتری از عقل و عشق داشته باشیم تا هوس هایمان.

دیدگاه و نظراتتان را در میان بگذارید.

لطفا به سایر وبلاگ هایمان سر بزنید:
- دنیای ما (http://donyayema.blog.ir)
- برای زندگی ( http://donyayema2.blog.ir )
- علم و اندیشه (http://donyayema3.blog.ir )
- در خدمت انسان (http://mehre8.blog.ir )


دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

شیعه ؛ نامی برای حزب امامت

در عبارتی کوتاه ، نام شیعه در فرهنگ تشیع و نیز در تفاهم و درک غیر شیعیان در قرنهای نخستین اسلام و در زمان ائمه علیه السلام بر کسی اطلاق نمی شد که فقط محبت خاندان پیامبر علیه السلام را در دل داشته باشد یا صرفاً به حقانیت آنان و صدق دعوتشان معتقد باشد هر چند در حوزۀ فعالیت و حرکتی که مرکز و محور آن، امام بود، شرکت نداشته باشد بلکه بجز اینها، شیعه بودن یک شرط اساسی و حتمی داشت و آن عبارت بود از پیوستگی فکری و عملی با امام و شرکت در فعالیتی که به ابتکار و رهبری امام در جهت بازیافتن حق غصب شده و تشکیل نظام علوی و اسلامی در سطوح مختلف فکری ، سیاسی و احیاناً نظامی انجام می گرفت. این پیوستگی، همان است که در فرهنگ شیعه «ولایت» نامیده می شود. در واقع شیعه نامی بود برای حزب امامت؛ حزبی که به رهبری امام به فعالیتهای معینی سرگرم بود و همچون همۀ حزبها و سازمانهای معترض در دوران اختناق، با استتار و تقیه می زیست. این، چکیده و عصارۀ نگاهی دقیق به زندگی ائمه علیه السلام و به ویژه امام صادق  علیه السلام است. همان طور که قبلاً گفتیم، این چیزی نیست که بتوان برای اثبات آن در انتظار دلایل صریح نشست؛ چرا که هرگز بر سر در یک خانه ی پنهان نباید و نمی توان در انتظار تابلویی بود که بر آن نوشته باشند:«این یک خانه ی پنهان است.»؛ اگرچه نمی توان هم بدون قرائن حتمیت بخش، وجود آن را مسلم دانست. پس شایسته آن است که به جستجوی قرائن و شواهد و اشارت برخیزیم.

« باب » ، « وکیل » ، « صاحب سر »

از تعبیرات بسیار پرمعنایی که در روایات مربوط به زندگی ائمه علیه السلامیا در سخن مؤلفان  قرنهای نخستین ، نظر بینندۀ دقیق را جلب می کند ، تعبیر « باب» و « وکیل » و « صاحب سر » است . بجز روایات ، محدثان بزرگ شیعه نیز با تتبع و بررسی خستگی ناپذیری که در روایات گزارشگر زندگی امامان داشته اند، کسانی از یاران ائمه علیه السلام را با عنوان (( صاحب سر )) یا (( باب )) یا (( وکیل)) معرفی کرده اند. ابن شهر آشوب، محدث و رجالی برجستۀ شیعه در شرح حال امام باقر علیه السلام: (( وکان بابه جابربن یزید الجعفی )) ، و در شرح حال امام صادق علیه السلام: (( و کان بابه محمدبن سنان )). در رجال کشی دربارۀ زراره و برید و محمدبن مسلم و ابوبصیر ، تعبیر (( وکیل )) از قول امام صادق علیه السلام نقل شده است. هر کدام از این تعبیرها هم که از امام نقل نشده و گفتۀ مؤلفان قدیمی شیعه باشد، بی شک محصول تتبعی وسیع در زندگی ائمه علیه السلام و نتیجۀ استنباطی است که خصوصیات آن را وی به دست داده است. به هرحال انتخاب این تعبیرهای پرمعنی، حاکی از خصوصیات جالب و مهم در زندگی ائمه علیه السلام است.

این سه تعبیر : (( در )) ((کارگزار )) و (( رازدار )) برای هرکس که در این کلمه ها اندکی دقت به خرج دهد، نمایشگر یک دستگاه پنهان است که در ماورای فعالیتهای ظاهری ائمه علیه السلام و یا در بطن همین فعالیتها وجود داشته است. خوب است اندکی به تأمل در این سه تعبیر بپردازیم :

« راز » در زندگی امامان چیست ؟

تا کسی (( راز )) ی نداشته باشد ، (( رازدار )) ی هم ندارد . این راز در زندگی امامان شیعه چیست ؟ این چیست که همۀ یاران و معتقدان به امام را شایستگی یا قدرت تحمل آن نیست و فقط کسانی معدود و انگشت شمارند که چون به لیاقت و صلاحیت تحمل آن نایل آمده اند، شرف « رازداری » یافته اند ؟ در زبان معمولی شیعیان روزگاران اخیر که همه چیز را از دور می نگرند، این (( راز )) امامت است. ولی راز امامت چیست ؟ آیا اسرار غیبی و ماوراءالطبیعی است ؟ تمکن و قدرت بر کارهای خارق العاده و آوردن معجزه ها و آگاهی از غیب است؟

من بی آنکه در امکان چنین قدرتمندیها و آگاهیها از انسانهایی چنان والا و محتشم، چیزی برخلاف خرد و دانش بیابم، و بی آنکه این مدعا را با شناختی که از انسان و جهان در جهان بینی اسلام به دست می آید، منافی بدانم، این را نمی پذیرم که «راز امام» در چنین مسائل ماوراءالطبیعی خلاصه شود .

چرا امام به یاران خود در فضیلت کتمان چنین چیزی، چندان توصیه و تأکید کند که در کتب حدیث شیعه، بابی با عنوان (( باب الکتمان )) پدید آید این راز باید چیزی باشد که در صورت برملاشدنش، جمع شیعه و خود امام را خطری بزرگ تهدید کند و آن، چیزی غیر از امور غیبی و ماوراء الطبیعی است. آیا مربوط به معارف شیعی است ؟ تفسیری که شیعه از اسلام می کند و نظر خاصی که در فقه و احکام شرع ارائه می دهد؟

در اینکه این معارف در دوران اختناق اموی و عباسی باید با تدبیر و کاردانی اظهار شود، با همه کس مطرح نگردد و نااهلان را به آن راهی نباشد، حرفی نیست؛ ولی با این همه، این را نمی توان «راز» امام دانست. این معارف با همۀ اختصاصی بودن، در صدها حوزۀ حدیث و فقه در چندین شهر بزرگ کشور مسلمان آن روز مطرح بود و شیعیان آن را برای یکدیگر نقل و شرح و تفسیر می کردند و همچون وظیفه ای در آموختن آن به یکدیگر می کوشیدند. به سخنی دیگر، این معارف، اختصاصی بود؛ ولی راز امام نبود.

اختصاصی ، یعنی اینکه رواج و رونق آن محدود به شیعه است و غیر شیعه فقط در شرایطی خاص می تواند بدان دست یابد ؛ ولی چنین نبود که تعداد انگشت شماری از یاران و صحابۀ امام آن را بدانند و دیگران نه تنها از آن مطلع نباشند، که راهی هم به آن نداشته باشند، و شیعیان خاص حق نداشته باشند آن را به ایشان بگویند.

رازهای ناگوشودنی تشکیلات

مسائل و مطالبی پیرامون اسرار جمع تشکیلاتی امام وجود دارد. یک جمع که با هدفی انقلابی و با ایدئولوژی راهنما، در میدان مبارزۀ سیاسی و فکری گام می نهد، دارای اسراری است. تاکتیکهای پیش بینی شده، زمان و مکان اقدامهای بزرگ، نام و نشان و تکلیف مهره های مؤثر مالی، خبرها و گزارشها از پاره ای حوادث و وقایع مهم... اینها و مطالبی از این قبیل، رازهای ناگشودنی تشکیلات است که جز برای کارگزاران اصلی و شخص رهبر، برای کس دیگری دانستنی نیست. ای بسا پس از زمانی کوتاه یا دراز، همۀ این مطالب افشاء شود؛ ولی تا پیش از زمانی معین، فقط افراد معینی که سرو کار این راز با آنهاست، می توانند آن را بدانند؛ و اینها همان (( رازداران )) یا (( امانتداران راز )) هستند. بازگو کردن این رازها به دوستان و شیعیان، در حکم راهگشایی دشمنان به سوی آنهاست؛ و این خطایی بزرگ و خسارت بخش است؛ خطایی که گاه عاقبت به انهدام یک جمع منتهی می شود. کسی که (( سر امام )) را برملا کند ، در عمل ، کار یک دشمن را کرده است . پس به آسانی می توان معنی و وجه این سخن امام را دانست که : (( آنکه با ما به پیکار برمی خیزد ، برماگرانبارتر نیست از آنکه را زما را افشاء می کند . ))[1]

« باب » ؛ واسطۀ میان امام و شیعیان

در اتباطات بسیار پنهانی امام با شیعه ، گاه لازم است اسرار تشکیلاتی، غیرمستقیم و به وسیلۀ (( واسطه ها )) میان امام و شیعیان مبادله شود؛ این یک تدبیر کاملاً معقول است. هنگامی که چشمها و گوشهای بیگانه با ولعی هرچه بیشتر در انتظار کشف ارتباطات شیعیان با امام اند در موسم حج، در زیارت مدینه، در رفت و آمد کاروانها از شهرهای دور دست ... هرگونه رابطه ای میان امام و افراد، اگر به وسیلۀ جاسوسان خلیفه کشف شود، می تواند سرنخ دنباله داری به سوی اعماق تشکیلات شیعه باشد. در این مواقع، امام، خود نیز افراد را به ملایمت و گاه به عتاب، از خود دور می ساخته است . به سفیان ثوری می گوید: (( تو مورد تعقیب دستگاهی؛ و پیرامون ما جاسوسان خلیفه ، هستند . تو را طرد نمی کنم ، ولی از نزد ما برو . )) [2]

برای کسانی از شیعیانش که در راه به او برخورد کرده و از روی تقیه ، روی از او برگردانیده ، از خدا طلب رحمت می کند و کسی را که در موقعیتی مشابه ، با احترام به او سلام داده ، مورد نکوهش قرار می دهد .

در چنین مواردی لازم است میان امام و این کسان که احیاناً به اشاره و فرمان امام یا اطلاع او از راز و گزارششان محتاجند کسی واسطه باشد. این واسطه، (( باب )) است. (( باب )) قاعدتاً باید از زبده ترین و نزدیک ترین یاران امام باشد، و نیز از پربارترین آنها از لحاظ خبر و اطلاع. باید همان زنبور عسلی باشد که اگر حشرات موذی بدانند در اندرون او چیست، قطعه قطعه اش می کنند و شهدش را می ربایند. و تصادفی نیست که می بینیم این (( باب )) ها غالباً مورد تعقیب و انتقام سرسختانۀ حکومت قرار گرفته اند. یحیی بن ام طویل ((باب )) امام سجاد علیه السلام با آن وضع فجیع کشته می شود. جابربن یزید جعفی (( باب )) امام باقر علیه السلام جنون تصنعی اش را بر ملا می سازد و از کشته شدن، که دستور آن از طرف خلیفه چند روز پیش از دیوانگی اش به حاکم کوفه رسیده بود، می رهد. محمدبن سنان (( باب )) امام صادق علیه السلام نیز اگر در معرض چنین خطراتی قرار نمی داشت، شاید امام که در مواردی به صراحت از او اظهار رضایت و تمجید فرموده اورا به ظاهر مورد طرد خود قرار نمی داد. تبری جستن و اظهار بیزاری امام از یک راوی معروف و شناخته شده که بارها رضایتمندی امام از وی به گوش نزدیکان و خواص رسیده، به گمان قوی هیچ موجبی جز یک تاکتیک تشکیلاتی نخواهد داشت.

« وکیل » چه کسی است ؟

همین سرنوشت در انتظار (( وکیل )) نیز هست . حافظ و مباشر جمع آوری و تقسیم اموالی که در اختیار امام است ، بی گمان از اسرار زیادی باید آگاه باشد که کمترین و کوچکترین آنها ، نام مؤدیان و گیرندگان آن اموال است؛ و این برای دشمنان تشکیلات امام طعمۀ کوچکی نیست. سرنوشت عبرت انگیز معلی بن خنیس (( وکیل )) امام صادق علیه السلام در مدینه و اظهارات تقیه آمیز امام دربارۀ مفضل بن عمر، (( وکیل )) آن حضرت در کوفۀ ، نمونۀ روشن و روشنگری بر این مدعاست.

نحوۀ تکاپوی تشکیلاتی شیعیان

این سه عنوان ( باب ، وکیل ، صاحب سر ) که مصداق هریک را در چهره های مشخص و مبرزی از رجال شیعه می توان یافت، طرح تاریک و روشنی از واقعیت شیعه و روابط آن با امام و مجموعاً نحوۀ تکاپوی تشکیلاتی شیعیان به دست می دهد.

شیعه در این طرح، مجموعه ای از عناصر هماهنگ و همگام و مصمم است که گرد محوری عظیم و مرکزی الهام بخش و مقدس جمع شده است؛ از او می آموزد و فرمان می گیرد؛ برای او خبر و گزارش می آورد؛ امیدش به او و چشمش به اشارۀ اوست حتی جوشش بی تاب کنندۀ احساسات خود را نیز که برای یک جمع مستعضف و مصمم بر مبارزه، گاه بر اثر فشار نارواییها و بی عدالتیها طبیعی است کم گویی، بی نشان زیستن، تعاون درون جمعی، زهدو پارسایی انقلابی و مانند اینها را هم به تعلیم او و به عنوان کاری مقدس و خدایی می آموزد و به کار می بندد .

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

آیت الله العظمی خامنه ای، کتاب پیشوای صادق، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1383،چ 3، 1386، صص 83 تا 99

 

 



[1]  رجال کشی، چاپ مصطفوی، ص 380

[2]  مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 248

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی